معنی منت هکاردن - جستجوی لغت در جدول جو
منت هکاردن
سرزنش کردن، نصیحت کردن
ادامه...
سرزنش کردن، نصیحت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرت هکاردن
پرت کردن
ادامه...
پرت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
گت هکاردن
بزرگ نمایی کردن، پروراندن
ادامه...
بزرگ نمایی کردن، پروراندن
فرهنگ گویش مازندرانی
رت هکاردن
جدا شدن، رها شدن، پاره شدن
ادامه...
جدا شدن، رها شدن، پاره شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
مئا هکاردن
سوراخ کردن، مته
ادامه...
سوراخ کردن، مته
فرهنگ گویش مازندرانی
منزل هکاردن
اتراق کردن
ادامه...
اتراق کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
مکز هکاردن
پرهیز هکردن، دوری کردن، خودداری کردن
ادامه...
پرهیز هکردن، دوری کردن، خودداری کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
مخش هکاردن
کار شگفت انگیز کردن در ورزش، تمرین کردن، قدم رو کردن سرباز
ادامه...
کار شگفت انگیز کردن در ورزش، تمرین کردن، قدم رو کردن سرباز
فرهنگ گویش مازندرانی
مانه هکاردن
نازیدن به چیزی، زیاد به خود بالیدن
ادامه...
نازیدن به چیزی، زیاد به خود بالیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
مزه هکاردن
مزه دادن، خوش مزه بودن
ادامه...
مزه دادن، خوش مزه بودن
فرهنگ گویش مازندرانی
گمن هکاردن
گمان کردن
ادامه...
گمان کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
کوت هکاردن
انباشتن
ادامه...
انباشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
سنگ هکاردن
تیز کردن هر چیز با سنگ و سوهان
ادامه...
تیز کردن هر چیز با سنگ و سوهان
فرهنگ گویش مازندرانی
پرت هکاردن
پودر کردن، ریز ریز نمودن
ادامه...
پودر کردن، ریز ریز نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
سنو هکاردن
آب تنی کردن
ادامه...
آب تنی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
زنش هکاردن
درد شدید داشتن، طولانی شدن بارش باران
ادامه...
درد شدید داشتن، طولانی شدن بارش باران
فرهنگ گویش مازندرانی
خرت هکاردن
بریدن، صدای کشیدن چیزی بر زمین
ادامه...
بریدن، صدای کشیدن چیزی بر زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
چفت هکاردن
جور کردن، تراز کردن تخته ها در نجاری
ادامه...
جور کردن، تراز کردن تخته ها در نجاری
فرهنگ گویش مازندرانی
جرت هکاردن
صدای پاره شدن پارچه، صوتی آوایی که از بریدن و ترک برداشتن
ادامه...
صدای پاره شدن پارچه، صوتی آوایی که از بریدن و ترک برداشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
تنک هکاردن
پهن کردن، گستردن
ادامه...
پهن کردن، گستردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تنه هکاردن
توافق صاحبان گله مشترک بر سر تقسیم دامها بر مبنای غث و ثمین
ادامه...
توافق صاحبان گله مشترک بر سر تقسیم دامها بر مبنای غث و ثمین
فرهنگ گویش مازندرانی
توت هکاردن
برانگیختن، شاخ کردن، فریباندن
ادامه...
برانگیختن، شاخ کردن، فریباندن
فرهنگ گویش مازندرانی
ترت هکاردن
تحریک کردن، وسوسه کردن
ادامه...
تحریک کردن، وسوسه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پمن هکاردن
پیمانه کردن، اندازه گیری مساحت زمین
ادامه...
پیمانه کردن، اندازه گیری مساحت زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
نم هکاردن
نام گذاری کردن
ادامه...
نام گذاری کردن
فرهنگ گویش مازندرانی